باران
عشق
جدیدترین مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باران و آدرس alirezafarzi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





سوختن برای عشق...

 

وقتی خورشید طلوع كرد از پشت پنجره كلبه ای قدیمی شمع  سوخته ای را دید كه از عمرش لحظاتی بیش نمانده بود. به او پوزخندی زد و گفت : دیشب تا صبح , خودت را فدای چه كردی ؟
شمع گفت : خودم را فدا كردم تا كه او در غربت شب غصه نخورد. خورشید گفت : همان پروانه كه با طلوع من ترا رها كرد ؟

شمع گفت : یک عاشق برای خوشنودی معشوق خود همه كار می كند و برای كار خود هیچ توقعی از او ندارد زیرا كه شادی او را , شادی خود می داند. خورشید به تمسخر گفت : آهای عاشق فداكار ، حالا اگر قرار باشد كه دوباره بوجود آیی , دوست داری كه چه چیزی شوی ؟

 

شمع به آسمان نگریست و گفت : شمع ، دوست دارم دوباره شمع شوم. خورشید با تعجب گفت : شمع ؟ شمع گفت : آری شمع ؟؟؟ دوست دارم كه شمع شوم تا كه دوباره در عشقش بسوزم و شب پروانه را سحر كنم. خورشید خشمگین شد و گفت : چیزی بشو مانند من تا كه سالها زندگى كنی , نه این كه یک شبه نابود و نیست شوی.

 


شمع لبخندی زد و گفت : من دیشب در كناره پروانه به عیشی رسیدم كه تو در این همه سال زندگیت به آن نرسیدی !!! من این یک شب را به همه زندگی و عظمت و بزرگی تو نمی دهم. خورشید گفت : تو كه دیشب این همه لذت برده ای پس چرا گریه می كنی ؟ شمع با چشمانی گریان گفت : من برای خودم گریه نمی كنم , اشكم من برای پروانه است كه فردا شب در آن همه ظلمت و تاریكی چه خواهد كرد و گریست و گریست تا كه برای همیشه

[ دو شنبه 7 شهريور 1391برچسب:, ] [ 21:58 ] [ A:sh ]

درباره وبلاگ

سلام دوستان به وبلاگ علیرضاو شبنم خوش آمدید
آرشیو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 8744
تعداد مطالب : 19
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1